عایشه یک دختر مالایی است. در طی تهاجم ژاپنی مالایا، او ناخودآگاه از بین رفته است، زیرا تلاش می کند تا از حمله به سربازان ژاپنی فرار کند. او در یک شهر سکوت عجیب و غریب بیدار می شود که به نظر می رسد تحت تاثیر حمله قرار نگرفته است. شهروندان او را به پناهگاه ارائه می کنند و او زندگی تازه ای را آغاز می کند. به زودی متوجه می شود که اسرار دیگری که توسط شهر پنهان شده است، مانند یک جنگل شیطانی اسرارآمیز در خارج از شهر و یک دیو Azazil که به روستاییان آسیب می زند، وجود دارد.