دختر عاشق مرد جوانی به نام "جواد" است و برخلاف نظر پدرش،مایل به ازدواج با مقرراتی که به همراه پدرش به خواستگاری او آمدهاند، نیست.جواد چنان شیفتهی دختر است که فاصلهی طبقاتی شدید فیمابین خانوادهی خود و دختر را نمیبیند.دوست جواد تدبیری میاندیشد و آندو خود را به کسوت زنان درآورده و به عنوان دوستان دختر، وارد خانواده میشوند.با ورود جواد و دوستش، ماجرا شکل تازهای میگیرد.خواستگار و پدرش علاقمند آندو میشوند و قرارهای گذشته را فراموش میکنند! پس از وقوع ماجراهایی سرانجام حقیقت فاش شده و پدر دختر که ثبات جواد را در عشق به پدرش دریافته، موافقت میکند که باهم ازدواج کنند.