گرسنگی در سیبری در طول جنگ داخلی روسیه وجود دارد. سرگئی دهقان دهقان در جستجوی جسد برای غذا است. او با یک زن جوان مرموز به دنبال شهر Novokursk ملاقات می کند. او از سرگی میخواهد که هر کسی را که ممکن است ملاقات کند شوهرش است. آنها یک خانه رها شده را پیدا می کنند که در آن می توانند بمانند ... اما غریبه در داخل پنهان می شود. سرگئی پاهای زن را شستشو می دهد و برای او تخت می کند. غریبه خود را نشان می دهد و به زودی توسط قزاق ها پیوست می شود؛ آنها اعتقاد ندارند که زن یک زن دهقان است. آنها سرگئی را شکست دادند اما او او را خیانت نمی کند. دو نفر توسط سواره نظام سفید بازیافت می شوند. زن در واقع شاهزاده الکساندراووا است. در نووکورسک، کنگره با خانواده غنی گیدارو باقی می ماند. وقتی سرگئی بیمارستان را ترک می کند، او می رود "دوست" خود را ببیند. شمارا به زحمت کار خود را در خانه انجام می دهیم. سرگئی در صحبت انقلابی ایوان، خدمتکار قرار دارد. هنگامی که سفیدپوستان شهر را برای مقابله با یک حمله برکنار می کنند، سرخ ها آزادانه عمل می کنند ...