« فرانسوا » ( بریالی ) ، دانشجوی الهیات ، برای گذراندن دورهی نقاهت بیماری سل از پاریس به دهکده ی زادگاهش بازمی گردد . او با دوست دوران کودکی خود ، « سرژ » ( بلن ) ، رو به رو می شود که با همسر باردارش ، « ایوون » ( مریتس ) ، متارکه کرده است . « فرانسوا » خیلی زود با « ماری » ( لافون ) ، خواهر کوچکتر « ایوون » ، رابطه برقرار می کند ...