جورج دبلاچ، یک پلیس خشونتآمیز میانسال، در تلاش است تا از یک جنایتکار، مانونی، که او از زمانی که هر دو جوان بودند، حمایت و محافظت کند. او دیجی ترون، همکار جوان و دوست خود را برای ملاقات با همسر و پسر مانونی برای نظارت، سفارش می دهد. در همین حال او رابطه جنسی با باربارا، همسر دیدی ترون را آغاز می کند.