شکار و آمار در یک مهمانی که امار از شکار می پرسد که او باید در همان شب به کانادا برود و با او کار کند، امار به طور اتفاقی پس از ضربه زدن به ماشین شکار، به طور تصادفی کشته می شود، بازرس دملو قسم می دهد که پرونده او را تا زمانی که قاتل را میگیرد، شکار به خانه امار در کانادا می رود و پدرش را در مورد مرگ عمار اعتراف می کند، اما می یابد که پدرش تمام حواس های بدنش را پس از مرگ امار از دست داده است، او با Pia، عروس Amar که در افسردگی و تلاش برای صرفه جویی در شرکت صنعتی امار، شاه شركت ها، شكار و پیا شروع به همكاری با یکدیگر می كنند و شكار عاشق پیا می شود كه هر دو صنایع شاه را در مسیر خود می یابند و با همدیگر به آبی می آیند برای همكاری در آینده، عبیدی عشق را با پیا می گیرد، اما تصمیم می گیرد که ابشی را انتخاب کند، بازرس Dmello از هند می آید تا شکر را دستگیر کند، شکار به پیا می گوید که آمار بعد از اینکه ماشینش را گرفت، در حالی که همه اینها را به تلفن واگذار می کند، به ماشین پیاده می شود و ماشین شلیک می کند. پدر که اکنون حس می کند به پیا می گوید که شاکر در اولین روز از مرگ عمر به او اعتراف کرد اما نمی توانست به کسی بگوید که او از پیا می خواهد با شکار ازدواج کند زیرا آنها هر دو دوست دارند. پیا می آید برای دیدن شکار در بیمارستان که در آن او پس از ضربه زدن به خودرو، به عقب باز می گردد. عبحی در حال حاضر تنها باقی مانده است، بازرس دیملو پرونده قتل عمر را بسته و به هند باز می گردد و می گوید که خانواده پیا و شاه به بیشترین امار نیاز دارند.