آرتور بيشاپ، مکانيک ( البته نه مکانيکي که بتواند ماشين تعمير کند ! ) و آدمکشي حرفه اي است که درصد اشتباه او در هنگام از ميان برداشتن اهدافش تقريبا صفر است. ماموريت جديد آرتور کشتن يکي از دوستان قديمي و البته مربي سابقش ، هري، است،. آرتور بعد از کشمکش هاي فراوان با وجدان خودش ، بالاخره هري را از پاي در مي آورد. او اکنون به نوعي با عذاب وجدان ناشي از کشتن دوستش روبروست و به همين دليل تصميم مي گيرد تا اين کارش را جبران کند و درسي حسابي به عوامل اين گرداننده اين ترور بدهد. اما در اين بين ناگهان پسر هري به نام استيو از راه مي رسد و هدف او نيز از ميان برداشتن عاملان قتل پدرش است. اما استيو در اين راه بي تجربه هست و به همين دليل آرتور وي را در اين راه همراهي مي کند. اما استيو نمي داند که در واقع آرتور قاتل پدرش است و....