تکزاس، دهه ی 1850. » ماتیلدا زاکاری « ( گیش )، با سه پسرش » بن « ( لنکستر )، » کش « ( مورفی ) و » اندی « ( مکلور ) و دخترخوانده ی خود، » ریچل « ( هپبرن ) در یک مزرعه ی دامداری زندگی می کند. روز سروکله ی مرد عجیب و غریبی به نام » ایب « ( وایزمن )، در منطقه پیدا می شود که ادعا می کند » ریچل « سرخپوست است...