دختر خردسالی به نام آذر پس از مرگ والدینش بی سرپرست می ماند. او شاهد است که کوثر (هومن هادیان) مرتکب قتل می شود. آذر از دست کوثر می گریزد؛ اما به دام می افتد. کوثر قول می دهد که از آذر نگهداری کند. سال ها می گذرد و آذر (نیلوفر) بزرگ می شود. کوثر، که با همسرش (سهیلا) زندگی می کند، پیشنهاد همکاری دو مرد (منوچهر طایفه و یدالله شیراندامی) را برای سرقت از یک جواهرفروشی می پذیرد، و پس از انجام عملیات سرقت با جواهرها می گریزد. او به آذر می سپارد که پس از مرگش در مراسم تدفین او شرکت نکند تا ناشناس بماند. همدستان کوثر او را از پا درمی آورند و برای به دست آوردن جواهرهای مسروقه همسر کوثر و آذر را زیر نظر می گیرند. کارآگاه پلیس (عبدالله بوتیمار) با آذر تماس می گیرد و او را نسبت به تبهکاران هوشیار می کند. پلیس با همکاری آذر موفق می شود گروه تبه کاران را به دام بیندازد.