این فیلم در مورد یک مرد جوان و ساده است، کونال با کونال خموی که عاریتو آروری را دوست دارد، اما پدر و مادر او اجازه نمی دهند او را ازدواج کند، زیرا او ناموفق است. فرار برای ازدواج کونل به کیپ تاون می رود و شروع به کار در یک شرکت کوچک از صادرات الماس می کند. کونال به آرامی در معرض فروش کمپانی الماس قرار می گیرد.