رانندهٔ اتوبوسی به نام «فیصل» که خود از عاشقان امام هشتم شیعیان است؛ سالهاست که زائران مشتاق و تهیدست مرز ایران و پاکستان را به صورت کاروان، به مشهد و زیارت امام رضا میبرد. از طرفی برادر فیصل، مردی فرصتطلب و سودجو است که با سوءاستفاده از اعتماد نیروهای انتظامی به «فیصل» در پاسگاههای بین راهی، محمولهٔ قاچاقی را در اتوبوس او جاسازی میکند. در انتها، مأموران از نقشهٔ شوم او آگاه میشوند و او را به دام میاندازند.