یک کارمند راهآهن، به دلیل پیگیری مبارزاتش بر علیه رژیم، دستگیر و به زندانی در تهران منتقل میشود. همسر و فرزندش "میلاد" در جستجوی مرد خانواده زندانهای مختلف مرکز را زیر پا میگذارند، ولی مسئولین زندانها همگی اظهار بیاطلاعی میکنند. میلاد و مادرش چون موقعیت مالی مناسبی ندارند، بایستی تدبیری بیاندیشند، میلاد در جستجوی کار برمیآید و متدرجاٌ او نیز راه پدر را در پیش میگیرد و در جریان وقایع پانزدهم خرداد، مبارزات او شکل جدی میگیرد و منتهی به شهادت پدربزرگش و تشدید مقاومت او برای ادامه راه پدربزرگ و پدرش میشود.