مسافرین یک اتوبوس که برای زیارت عازم مشهد هستند، در بیابان راه خود را گم میکنند بین مسافرین محکومی هست که از او وسیلهی ماموری مراقبت میشود، و او تنها کسی است که راه را میشناسد. مسافرین تصمیم میگیرند خود را وسیلهی محکوم از مهلکه نجات دهند و سرانجام علیرغم تلاش محکوم که سعی دارد از فرصت به دست آمده سوءاستفاده کند، نجات پیدا میکنند.