یک خانواده فلسطینی با پنج فرزند در خارج از شهر، در نزدیکی شهرک های اسرائیل زندگی می کند. سامیا، همسر، می خواهد برود؛ پس یک پسر نوجوان هم هست محمد، پدرسالار، معتقد است که او ماندنی است. دو فرزند نوجوان خود می خواهند با آن مبارزه کنند. او تجاوز غیرقانونی شاهد غیر خشونت است. سربازان اسرائیلی به خانه وارد شدند و طبقه دوم را گرفتند. در شب، خانواده در اتاق نشیمن قفل شده است. ما اثرات اشغال را بر روی کودکان و ازدواج می بینیم. از طریق چشم های مریام، دختر بزرگتر، ما سربازان را از محل مخفی او تماشا می کنیم. جمال، پسر ارشد، یک دام را با یک نارنجک تنظیم می کند. شخصیت ها به خدا سوگند می خورند هرج و مرج و مرگ نزدیک هستند