استیون کنیت، که دچار آسیب مغزی تکراری است، ظاهرا همسرش را خفه کرده است. به رسمیت شناختن، او متعهد به پناهندگی در مقیاس کوچک و پر از زندانیان دلسوز است. در آنجا، دکتر ان لوریزون ابتدا در مورد داستان کنیت و عدم تمایل به درمان مورد تردید است. اما در برابر قضاوت بهترش، او شروع به تردید گناه خود می کند و کار خود را در تلاش خطرناک از طریق خیابان های تاریک با باران روبرو می کند.