مردی از معشوقهاش دور میافتد. بعد از چندسال که به عنوان رانندهی کامیون در اردوگاهی کار میکند با دختری آشنا میشود، شیفتهاش میشود و برای دستیابی به او مبارزهی سختی میکند. همه چیز و حتی دوست صمیمیاش را از دست میدهد. در آخرین لحظهها معشوقهی مرد پیدا میشود و نزد مرد اعتراف میکند که دختر مورد علاقهاش فرزند اوست. مرد در اوج یأس و ناامیدی خود را با کامیونش به دره میافکند.