یک مدیر کارخانه در چکسلواکی روستایی با ارتش برای ارسال مردان به منطقه، ارتقاء روحیه کارگران زن جوان خود، از شرکت مردانه محروم شده است؛ زیرا پسران محلی مجبور به ازدواج هستند. ارتش نیروهای مخالف را تهیه می کند که اکثرا مردان میانسال ازدواج می کنند - و Andula زیبایی محلی، کسانی را که به اندازه کافی جسورانه تلاش می کنند تا او را برنده شوند، به خاطر پیانیست جاز که تازه از پراگ به اجرا درآمده، می فرستد. او او را گمراه می کند و او را تحت تاثیر قرار می دهد، به او گفت: "اکثر زنان دور هستند، مانند گیتار، اما شما گیتار توسط پیکاسو". شب اقامت با او باعث می شود سخنرانی در افتخار زن جوان در خوابگاه او، پس او را پرستاران دیگر خود و راه خود را به پراگ برای پیدا کردن مرد جوان. او محافظ ماما و پاپا خسته است زمانی که او با چمدان خود را در آستان در می آید خوشحال نیست.