احترام، مادر فداکاری است که مدام در حال فعالیت برای آسایش فرزندان و همسرش است. او به خاطر کارهایش از فرزندان و همسرش، در روز مادر توقع یک روز استثنایی را دارد اما مشغله آنها مانع از این میشود که هنگام صرف شام کنار هم باشند و احترام را تنها میگذارند. او که از این جریان نارحت است بر سر مزار مادرش واقع در امامزادهای بر بالای کوه میرود و به علت ناراحتی تنگی نفس از حال میرود. فرزندان و همسرش او را بیهوش کنار قبر مادربزرگ پیدا میکنند و او که در عالم بیهوشی با روح مادرش صحبت کرده دوباره نزد آنها برمیگردد