شاهزاده خانم ماریه دیمورس د لا Bonfain شاهزاده خانم زیبا، جوان، پیشرفته فرانسوی از 23 است، که در عشق واقعی نسبت به یک عنوان بیشتر در معرض. در آستانه ازدواج مرتب شده او، به یک مرد اسپانیایی، که او دوست ندارد، خدمتکار او، ماریاتا به او می آید برای گفتن وداع. ماریاتا این شب را در یک کشتی باربری که نیواورلئان را به مقصد نیواورلئان می برد، جایی که او زندگی جدیدی را انجام می دهد و شوهرش را پیدا می کند. شاهزاده خانم ماری با ماریاتا مکان هایی را برای فرار از ازدواج ناخواسته خود می گیرد و در مورد خدمتکار، هویت مارییتا می گوید. در حالی که قایقرانی، کشتی محموله توسط دزدان دریایی گروگان گرفته شده است، اما کاپیتان ریچارد وارینگتون و مزدوران او به زودی برای نجات می آیند. کاپیتان Warrington به سرعت توسط شاهزاده خانم زیبا Marieta گرفته شده و او با او گرفته شده است. اما او هیچ علاقه ای به ازدواج ندارد و او می ترسد که او به رسمیت شناخته شود. در همین حال در فرانسه، جستجوی و پاداش برای محل نگهداری شاهزاده ماری است. عمو و شاهزاده خانم ماری به زودی متوجه می شوند که او در نیواورلئان است و برای امریکا سفر می کند. هنگامی که آنها وارد می شوند، هویت واقعی شاهزاده ماریا آشکار می شود. این حیاط، یک توپ ظریف در افتخار او پرتاب می شود. کاپیتان وارینگتون می داند که شاهزاده آن شب به فرانسه فرستاده می شود، اما او قصد ندارد اجازه دهد که زنانی که دوست دارند از این طریق راحت شوند.