شاهزاده خانم آناستازیا توسط Carabosse جادوگر لعنت شده به مرگ است، اما سه جنون نوجوان آن را تغییر می دهند و دختر به عنوان یک نوجوان شانزده ساله به خواب عمیق تبدیل می شود و صد سال است که از خواب بیدار می شود. در طول رویای او، آناستازیا قطار شبح را می گیرد و توسط زنی که در جنگل زندگی می کند با پسرش پیتر که پدربزرگش می شود، به تصویب می رسد. به زودی پیتر توسط ملکه برف گول می زند و با او به خانه می رود. آناستازیا به دنبال او می رود و از طریق پادشاهی پادشاه آلبینو پادشاه و ملکه سفر می کند که به او کمک می کند تا سفر کند. با این حال، آناستازیا توسط راهزنان کولی که او را ربوده شده حمله می کند، اما او با یک دختر کولی دوست دارد که حیوان جادویی را در تلاش خود سوار کند. از آن آبی، آنشتیا شانزده ساله توسط نوه پیتر، یوهان، بیدار می شود.