کارگر سادهی معدن با دختر اربابش برخورد کرده و با او آشنا میشود.این آشنایی بعدها عمیق تر و مبدل به عشق میشود.پیشکار صاحب معدن که قصدش تصاحب ثروت ارباب است با این رابطه مخالفت کرده و با دسیسه هایی سعی در ایجاد اختلاف میکند و سرانجام حقیقت فاش شده و خود در جریان یکی از توطئه هایش جانش را از دست میدهد.