مرد جوانی عاشق "فتانه" است و فتانه نیز به او علاقمند است. نامادری فتانه که قبلاٌ معشوقهی مرد جوان بوده با وصلت این دو مخالفت است و به همین جهت فتانه را ترغیب به ازدواج با مرد متمول و مسنی میکند. اما فتانه نمیپذیرد و با مرد محبوبش میگریزد و نامادری به تعقیب آنها میپردازد. اما در تصادفی دچار خونریزی مغزی شده و در میگذرد و سرانجام پس از مدتها مفارقت، فتانه با مرد محبوبش ازدواج میکند.