فلورانس، قرن سیزدهم. "مرگ سیاه" گسترش می یابد. ده بچه (سه پسر و هفت دختر) تصمیم می گیرند که فرار کنند و به دنبال سرپناه در حومه، دور از عواقب وحشتناک طاعون. به منظور کشتن زمان، هر بچه به یک داستان خاص می گوید، اما مهم نیست که چگونه داستان های مختلف آنها ممکن است، همه آنها یک جنبه مشترک دارند: عشق. عشق است که به شخصیت ها کمک می کند تا با عدم اطمینان های فراوانی از یک سن بسیار دشوار روبرو شوند.