هنگامی که لوئیس تنها دوازده ساله از بارسلونا سفر می کند تا بقایای مادرش را در محاصره خانواده اش در سگویا دفن کند، وی توسط عمه پیلار در خانه قدیمی اش که در تابستان سال 1936 با او بود، به آنجا می رسد. او با پسر عموی Angelica او، که اولین عشق او بود، با همسر و دخترش در طبقه اول زندگی می کرد، و دوران کودکی خود را در دوران جنگ داخلی اسپانیا با حال حاضر به یاد می آورد.