فرانک، یک مرد همجنسگرا مناسب است، دوست دارد در یک ساحل دریاچه ای کوهستانی. از میان آفتاب ها اغلب خفیف برهنه، او با هنری، یک دو جنس مرد متوسط افسرده که از آرامش برخوردار است، دوست دارد اما شرکت فرانک را قبول می کند. هنگامی که میشل ظاهر می شود، فرانک در نهایت مردی را می خواهد که دوست دارد جنس بداند. متأسفانه، او همچنین نقاش او را غرق عاشق همجنسگرا، اما تصمیم به گفتن به کسی به منظور در نظر گرفتن داشتن رابطه با این قاتل خوش تیپ اما بی رحم.