گوسفند قرمز پیچیدگی و عمق احساسات ناخودآگاه مانند حسادت، ترس، خشم، گناه و غرور را از طریق یک کالیسوپتر انتزاعی و متافیزیکی بررسی می کند. پس از در نظر گرفتن زندگی خود، لیندون (جاناتان رجیر)، ناخودآگاه در وسط یک زندگی پس از مرگ، با تبریک از مرگ در قالب انسانی (George Katt)، از خواب بیدار می شود. قبل از درک این دایره دردناک دردناک، او باید به حلقه بیرونی جایی که گناهانش آغاز شد، برسد: مرگ دوست دخترش، سارا (سارا تاوچرینی) و بعدا مرگ خود. مرگ در قالب انسان، یا جانی، همانطور که خودش می خواند، نمازهای لیندون را برای پیوند مناسب بین این دو سرزنش می کند و به جرات می دهد او را به واقعیت جدید و بسیار تیره تر برساند. واقعیتی که در آن او گزینه ای برای ادامه دایره مخرب مانند دیگران در نزدیکی (گوسفند سیاه)، یا برای متوقف کردن دایره و تبدیل شدن به یک روح گیرنده مانند خود جانی دارد. یا، به عنوان او دوست دارد به شناخته شده، یک گوسفند قرمز.