دواین و تراویس دو دوست صمیمی و بسیار راحت طلب هستند که تنها کار روزمره شان رویا سازی است. پدر دواین سالها پیش مبلغ 10 میلیون دلار در یک لاتاری برنده شده بود و اکنون زندگی خوب و راحتی دارد. اما دواین بی صبرانه منتظر است تا پدرش سرش را زمین بگذارد و او صاحب ثروت هنگفت وی شود. البته به نظر می رسد که پدرِ دواین به این زودی ها خیال خداحافظی کردن با این دنیا را ندارد ، بنابراین دواین و تراویس تصمیم می گیرند تا او را به قتل برسانند. آنها برای انجام این کار یک قاتل را استخدام می کنند تا سر فرصت پدرِ دواین را کشته و به این ترتیب پولها به تراویس و دواین برسد. آنها برای پرداخت دستمزد این آقای قاتل باید مبلغ 100 هزار دلار را تهیه کنند، اما این دو چنین پولی ندارند. دواین و تراویس بعد از مدتی فکر درباره چگونگی تهیه پول ، ناگهان با یک تبلیغات پیتزا مواجه می شوند که بر روی آن چنین شعاری حک شده است « پیتزایتان را 30 دقیقه ایی تحویل بگیرید و اگر زمان تحویل از 30 دقیقه بیشتر بود ، آن را رایگان دریافت کنید».در این پیتزا فروشی جوانی به نام نیک کار می کند. او فردی بی خیال و با هدف های بلند پروازانه و دست نیافتنی است. نیک از بچگی با دوست صمیمی اش چت بزرگ شده و حالا با خواهر او روابطی هم دارد. چت اگرچه معتقد است که نیک باید کار رساندن پیتزا به مشتریان را ترک کند ، اما خود نیک از شغلش چندان بدش نمی آید و به دلیل دیوانه بازیهایی که بر سر رساندن پیتزا به مشتریانش انجام می دهد، دوست دارد در این شغل بماند. اما در یک روز او به وسیله نیک و دواین دزدیده می شود و با جاسازی یک بمب در بساطش ، به او گفته می شود که باید ظرف مدت 10 ساعت از یک بانک دزدی کند و....