حبیب قربانی، کارمند اداره دارایی از اداره وام میگیرد و برای دخترش جهیزیه میخرد اما دزد همه وسایل را میدزدد. از طرفی از سوی بعضی ارباب رجوعها تحت فشار قرار میگیرد تا در قبال رشوه مبلغ مالیات آنان را کمتر کند و دهقان، پدر دامادش هم یکی از آنهاست. حبیب آقا زیر بار نمیرود و طی ماجراهایی موفق میشود با کمک دهقان، میرفندرسکی را که پرونده مالیاتی سنگینی داشته و شایعه کرده بود فوت کرده را نیز پیدا میکند و از رییس اداره تشویقی بگیرد.