ندا و آرش زوج دانشجویی هستند که روی ساخت یک روبات نجاتگر کار میکنند. مینا، یکی از همکلاسیهای ندا، در زمان امداد به زلزله زدگان بم، زیر آوار جان خود را از دست میدهد و ندا مصمم میشود که طرح خود را در شورای دانشگاه مطرح کند و اجازه ساخت و بودجه برای ساخت این پروژه بگیرد ولی طرح رد میشود و مذاکره با سرمایهداران به نتیجه نمیرسد. در مسابقه روباتها، تیم آرش برنده و به آلمان اعزام میشوند. ندا که مخالف است، حلقهاش را پس میدهد و برای رفع اشکالات روبات امدادگرش به خرابهای میرود و آوار روی سرش میریزد. آرش در فرودگاه باخبر میشود و برمیگردد. او با کمک روبات نجاتگر، ندا را نجات میدهد و بعد از آشتی کردن با وی با روبات نجاتگر به نام "فراز" در مسابقه آلمان شرکت میکند