امیر ابراهیمیان که جانباز است، برای تدریس به یک روستا میرود. در روستا مخالفانی پیدا میکند که مدرسه را به آتش میکشند معلم برای نجات یکی از بچهها که در مدرسه مانده بود، میرود پای مصنوعی او زیر چوبها گیر میکند و همه اهالی متوجه میشوند که او جانباز بوده است