جوزی میفیلد، یک خانم بدون هیچ مشکلی که در شرکت وسایل آشپزخانه پدرش کار می کند، فکر می کند که دوست پسر وی ریچارد مرد عالی است - خوش تیپ، موفق و رانده شده. مشکل این است که پدر و مادر جوزی، جوزف و کلر، موافق نیستند. وقتی جوزی با ماکسول آشنا می شود، یک شعله دیرینه دیرینه ای (که هنوز هم در مورد جوزی است)، ریچارد آرزو می کند برنامه ای برای ایجاد یک نگاه خوب به والدین جوزی داشته باشد: ماکسوئل جوزی در جشن سالگرد جوزف و جورج کلیر خواهد ماند . هنگامی که یوسف و کلر Josie را با "بازنده" می بینند، آنها هر چیزی را که ریچارد را در تصویر می بینند، می دهد. حداقل این طرح است. در طول آخر هفته حزب سالگرد، ماکسول با جوزی به عنوان یک مهمان در خانه میفیلد ماندگار می شود، جوزف و کلر با شیوه های پیچیده اش وحشت زده می شود. اگرچه همه چیز در ابتدا خشن و سنگین است، ماکسول به زودی شروع به بردن جوزف و کریل می کند و شروع به درک سبک زندگی بی نظیر و خود به خود می کنند. حضور مکسول حتی به خواهر جوانتر ناخوشایندش کمک می کند ماندی در نهایت برای خودش ایستاده و الهام بخش پدر و مادر جوزی (کنوی) است که به راحتی شوهر را با آشکار شدن یک راز بزرگ شوکه می کند. همانطور که بازدید مکسول، خانواده ی Mayfield را که قبلا سفت و محکم بوده، از دست می دهد، جوزی شروع به سقوط برای او می کند و متوجه می شود که او زندگی خود را برای خودش زندگی نکرده است. هنگامی که ریچارد در خانه ظاهر می شود، جوزی باید تصمیم بگیرد که در آن زندگی اش - رمانتیک و غیره - چه اتفاقی می افتد.