«بهزاد» که در چنگال اعتیاد اراده خود را از دست داده، وارد یک گروه تبهکار شده و به زودی همکارانش را لو میدهد. او در همین زمان با دختری به نام سوسن آشنا شده و صاحب پسری به نام بهروز میشود. چندی بعد همکاران قدیمی برایش توطئه میچینند و روانه زندانش میکنند. سالها بعد بهروز در دام باند میافتد. اما بهزاد که از زندان آزاد شده، با عملیاتی به موقع، باعث گرفتاری اعضای باند و نجات بهروز میشود.