"رضا" و "منیر" هم قسم میشوند که برای همیشه بهم وفادار بمانند. در همین حال "اکبر" صمیمیترین دوست رضا از سفر بازمیگردد. اکبر در یک برخورد به شدت شیفته منیر میشود و از رضا میخواهد که منیر را برای او خواستگاری کند. رضا که همه مقدمات را برای ازدواج خود و منیر فراهم کرده از او میخواهد و قسمش میدهد که به ازدواج اکبر درآید و منیر به خاطر عشقش به رضا خواسته محبوبش را میپذیرد. بعد از مدتی با وسوسههای "جلیل" (که از گذشته با رضا اختلاف دارد)، "محمود" گمان میکند که منیر با رضا روابط نامشروع دارد. ولی بعد وقتی از حقیقت امر آگاه میشود با از بین بردن خود، اشتباهش را جبران میکند.