انسی و ذبیح شبها را در حاشیهی شهر، در خانهای اجارهای خود سر میکنند و روزها در متن شهر، به شغلی بدون آتیه مشغولند. انسی از زنی سالخورده که دچار نسیان است مراقبت میکند و ذبیح در ارتفاع بلند برجهای شهر به کارگری مشغول است. این زوج جوان بیخیال از این معیشت معلق عاشقانه در آرزوی داشتن فرزند، شب و روزشان را سر میکنند، تا اینکه...