«عبدالله» ماهیگیر فقیری است که از دریا دل کنده و عازم سفری میشود که میپندارد در آن به آرزوهایش خواهد رسید. در این سفر با «هرماس» برخورد می کند که مظهر انگیزههای قدرت و ضعف اوست. «عبدالله» که صندوقچه گرانبهای «ابوشنحه» را نگهداری میکند، در طول سفر با «هرماس» جدالی آشکار و پنهان دارد. او طی این جدالها مراحل مختلفی را پشت سر میگذارد تا به مقصد خود «ماسو» برسد. صندوقچه گم میشود عبدالله گمان میبرد «هرماس» آن را ربوده است. با عجله خود را به «ماسو» میرساند ولی او را به اتهام ربودن صندوقچه دستگیر و زندانی میکنند. «هرماس» خود را به «عبداالله» میرساند تا با همکاری او صندوقچه را به دست آورد. «عبدالله» ظاهرا موافقت میکند و...