جوانی با پشتکار و لیاقت خود به مقام ریاست صندوق شرکت دست مییابد.در این حال او با دسیسهی مردی که نقشهی تصاحب شرکت را در سر میپروراند گرفتار قمار میشود اما برخلاف تصور مرد دسیسه گر، جوان حاضر به اختلاس نمیشود.مرد که نمیتواند فکر تصاحب شرکت را از ذهنش خارج کند، خود راءساٌ اقدام به دستبرد از صندوق میکند و جوان ضمن تعقیب مرد دسیسه گر او را با همکاری پلیس گرفتار و پولها را به شرکت اعاده میکند.