مدیر عامل تبلیغات می میرد و به جهنم می رود ... به جز تغییرات هیچ چیز. خوب، دخترش در حال خرید دارو از طرف برادرش از جنبه های جنسی است و تعدادی از محصولات تولید سرطان در حال افزایش است. اما یادداشت هایی که او به خود می نویسد برای اثبات آنکه دیوانه نشده است، بیشتر از هم جدا می شوند و او با یک فاحشه سابق به نام "عسل باربرا" می رود.