حاج احمد پرور صاحب نانوایی فوت میشود. او قبل از اینکه بمیرد خانهاش را فروخته و چهار آپارتمان برای فرزندانش خریده ولی هیچکس چیزی نمیداند و درمراسم ختم او فردی که خانه را خریده میآید و آنها از ماجرای فروخته شدن خانه را میفهمند و در پی پولی هستند که از فروش خانه به دست پدرشان رسیده و بلاخره مبایعه نامه خرید آپارتمانها را پیدا میکنند. به این ترتیب نادر برای ترک اعتیاد به کمپ میرود، همسرش که از او جدا شده بود به خانه برمیگردد و دختر بزرگ صابر ازدواج میکند.