فرهاد شکیبا مربی سختگیر بسکتبال است که با مادر بهنام نادری، نویسنده جوان ازدواج میکند. بهنام که مخالف ازدواج مادرش است با فرهاد اختلاف بسیاری پیدا میکند و در نهایت مادر منزل را ترک میکند. بهنام و فرهاد بعد از یک درگیری و مشاجره با هم آشتی میکنند و مادر نیز به خانه برمیگردد.