این یک داستان خانوادگی است که سی سال زندگی خانوادگی فرای تیگ را شامل می شود (روایت شده توسط نوه، رابرت). هنگامی که پدربزرگ خود را از سال 1949 از روسیه بازمی گرداند، او با تولید گنوم باغی بخشی از "معجزه اقتصادی" آلمان می شود. کلاول پدر رابرت می خواهد نویسنده شود. او با گیسلا ازدواج می کند که تقریبا بلافاصله با رابرت باردار می شود اما ازدواج کار نمی کند. هر دو پدر و مادر از کودک رها می کنند، و رابرت با هر دو جفت والدین بزرگ زندگی می کند. در حالی که پدرش متعلق به نسل سال 1968 است که شورش علیه پدرانش را دوست دارد و دخترش لورا همسایه است.