کلاه قرمزی پس از سالها در امتحانات مدرسه اش قبول می شود و به عنوان شاگرد ممتاز مدرسه معرفی می شود طوری که حتی تصویرش از تلویزیون نیز پخش می گردد. حالا بنا به قولی که داده شده آقای مجری باید برایش یک دوچرخه بخرد ولی او توانایی مالی ندارد. در همین زمان تلفنی از سوی عموی کلاه قرمزی که قرمزی بزرگ نام دارد به او می شود و کلاه قرمزی را همراه آقای مجری و نرگس به منزل مجللش دعوت می کند. در آن دیدار عموی کلاه قرمزی یک دوچرخه با ارزش به او هدیه می دهد. اما چندی بعد در جریان یک دزدی از منزل آقای مجری و نرگس که کلاه قرمزی نزد آنها زندگی می کند، دوچرخه او نیز به سرقت می رود. کلاه قرمزی دوچرخه را در خانه عمو نزد مشاورش اژدرخان می بیند که توسط سارقین به وی تحویل داده می شود. اژدرخان کم کم کلاه قرمزی را در منزل قرمزی بزرگ به عنوان یک مزاحم می بیند. مزاحمی که خیلی زود وجود شخص دیگری در آن منزل به نام سروناز را کشف می کند که بنا به توطئه اژدرخان از پدرش یعنی همان عموی کلاه قرمزی به دور نگه داشته می شود. کلاه قرمزی سروناز را نزد عمو می آورد ولی اژدرخان با کمک همان سارقین برای سر به نیست کردن کلاه قرمزی، او و سروناز را می دزدد. آقای مجری و نرگس و پسرخاله هم برای کشف موضوع به خانه عمو می آیند. کلاه قرمزی که با اقدامات خود سارقان را عاجز کرده است به اژدرخان عودت داده می شود و حالا همگی برای نجات سروناز به دنبال اژدرخان می روند. در محل درگیری کلاه قرمزی توسط اژدر به گروگان گرفته می شود ولی بالاخره آقای مجری او را از چنگ اژدرخان نجات می دهد و توطئه اژدر برای تصاحب ثروت عموی کلاه قرمزی بی نتیجه می ماند. قرمزی بزرگ با حضور کلاه قرمزی و سروناز و آقای مجری و پسرخاله جشن تولدش را برگزار می کند.