شادی جولیان به نظر می رسد کامل است. او در عشق عشق می ورزد و تازه با اوت شروع شده است. یک روز صبح، او از خواب بیدار می شود تا متوجه شود که او غیرقابل توضیح بوده و به گذشته اش رفته است - تا آن زمان که عاشق جدیدش شد. آیا آنچه در نگاه اول به نظر می رسد یک عقب نشینی بی رحمانه در واقع یک فرصت دوم است؟