نگهبان پیر یک شرکت، وقتی "احمد" را به هنگام باز کردن گاوصندوق شرکت میبیند، از شدت ترس دچار سکته قلبی شده و درمیگذرد. احمد دستگیر شده و زندانی میشود. "محمود" پسر نگهبان به قصد انتقامجویی با احمد که تازه از زندان آزاد شده طرح دوستی میریزد و به اتفاق اقدام به یک سرقت میکنند، در جریان سرقت مرتکب قتل میشوند و به هنگام فرار با پلیس روبرو شده و هر دو کشته میشوند.