"بهروز" دفترچه خاطرات دختر جوانی را پیدا میکند. دختر نوشته است که پدر و نامزدش را از دست داده و مادرش نیز به او بیتوجه است و بهمین جهت قصد خودکشی دارد. بهروز که سواد کافی ندارد، از طریق دوستش "بهمن" برای دختر نامههای محبتآمیز مینویسد و بعد از ملاقات با او شیفتهاش میشود. در این حال بهمن نیز احساس عاشقانهای به دختر پیدا میکند ولی احساس خود را مخفی میکند و بعد در پایان وقتی حس میکند که قادر به مخفی کردن عشق خود نیست با بریدن رگ دستش به زندگیش خاتمه میدهد.