شهر ليورنو ، دوره ى معاصر . « ماريو » ( ماسترويانى ) ، بيگانه اى تازه وارد ، با دخترى به نام « ناتاليا » ( شل ) آشنا مى شود . « ناتاليا » در حسرت عشقى ناكام است و « ماريو » مى كوشد اميد به زندگى را به « ناتاليا » بازگرداند و در اين مسير دل باخته ى او مى شود.