«اصغر زاغی» که همواره در صدد راه میانبری است تا به زندگیش سر و سامان بدهد، ضمن فعالیت در تأتر لالهزار، به عنوان خبرچین ساواک نیز فعالیت میکند. او یکبار، اتفاقی خانهای تیمی را کشف میکند. تصمیم میگیرد با فروش این خبر، به آرزوی دیرینهاش دست یابد. اما در تماس با ردههای مختلف سازمان اطلاعاتی، بدفعات با شکست روبرو میشود... در جریان رویدادها، ناگهان تصمیم خود را تغییر داده و سعی میکند به افراد خانهی تیمی کمک کرده و آنها را از خطر برهاند و وقتی خود قصد گریز به شهرش را دارد، گرفتار مأموران ساواک میشود.