مرد جوانی با دختر مرد متمولی آشنا شده و از اینکه کارشان با ازدواج منتهی شود با او روابطی برقرار میکند. پدر وقتی از روابط آنها آگاه میشود با وصلتشان مخالفت کرده و دختر را به انواع حیل از پسر دور میکند. مرد جوان فرزندش را از دختر گرفته و خود او را تحت تعلیم میگیرد. چند سال بعد مرد جوان و دختر یکبار دیگر با هم روبرو میشوند. این زمانی است که پدر نیز از کار خویش نادم است و بدین ترتیب دوره تازهای از زندگیشان آغاز میشود.