نارگیل در یک جریان با فرشته آشنا می شود. اما تعلق نارگیل به دارودسته «ندارها» و تعلق فرشته به دارودسته «داراها» مانع از پیوند آن دو می شود. وقتی نارگیل برای خواستگاری به جشن داراها وارد می شود، در آنجا پدربزرگ خود اسرافیل خان را می بیند و این رویارویی، اسرافیل را روانه بیمارستان می کند.