عدهای مزدور به دست سران خود که در خارج از ایران به سر میبرند برای یک سری عملیات خرابکاری به منظور ایجاد رعب و وحشت وارد ایران میشوند. آنها با سازماندهی ویژهای دست به سرقتهای متعدد میزنند. یک بار یکی از ایشان، «منصور خالدار» که نامزد «زهره» است، شناخته میشود. «زهره» دختر «عطاء بخش» است که با خارج در ارتباط است. اما او و زهره، توسط مزدوران که در حال فرار هستند به قتل میرسند... این عملیات بعد سیاسی وسیعی پیدا میکند و پرونده به ادارهی آگاهی ارجاع میشود. افسری زبده به اتفاق یک تیم عملیاتی برای شناسایی مزدوران و خنثی کردن توطئه دست به کار میشوند...