خوی، یک بیست ساله ساده و بی تکلف، به شهر هوشی مین از حومه شهر می رود تا زندگی جدیدی را آغاز کند. او اولین بار در شهر بزرگ است و به دنبال یک مکان برای زندگی است. او دوست دونگ، یک عجیب و غریب خوش تیپ که ارائه می دهد برای به اشتراک گذاشتن آپارتمان خود. وقتی خوی می رود تا محل را بررسی کند، او با لم ملاقات می کند، که ظاهرا در آنجا زندگی می کند. خوی تصمیم می گیرد که باقی بماند، اما در حالی که او دوش دارد، دونگ و لام - که به نظر می رسد دوست پسر هستند - با تمام پول و دارایی هایش فرار می کنند. مدتها پیش لام خودش توسط دونگ رها شده بود و به عنوان یک فاحشه به عقب برمیگشت. در همین حال، خویی بدون نقص و ناامید، برای انجام زنده ماندن در کارهای مدنی کار می کند. لام و خوی در نهایت مجددا به هم پیوسته اند و با وجود اقدامات قبلی لام، این دو به هم نزدیکتر و نزدیک تر می شوند - هرچند که خوی از منابع خطرناک درآمد لام بیشتر و بیشتر ناراحت می شود. در همان زمان، Cuoi، یک مرد معلول ذهنی که توسط خانواده اش رها شده، تلاش می کند با یک فاحشه زنانه دوست بشوید. دزدان دریایی خود را به محرمانه خود محکوم نکنید و مشتریان را ترسانده، اما او از او دلسوزی می کند و در نهایت محافظ او می شود.